چه بسیار چیزهایی که دوست ندارید ولی به صلاح شماست
گنجشک با خدا قهر بود!⭐️
روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت.⭐️
چه بسیار چیزهایی که دوست ندارید ولی به صلاح شماست
گنجشک با خدا قهر بود!⭐️
روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت.⭐️
سفره ی دل خود را جلوی همه باز نکنیم
حکایت سبز
شکایت از روزگار :
مفضل بن قیس، سخت در فشار زندگی واقع شده بود. فقر و تنگدستی، قرض و مخارج زندگی او را آزار می داد. یک روز در محضر امام صادق (ع) لب به شکایت گشود و بیچارگی های خود را مو به مو تشریح کرد: فلان مبلغ قرض دارم، نمیدانم چه جور ادا کنم، فلان مبلغ خرج دارم و راه درآمدی ندارم، بیچاره شدم، متحیرم، گیج شده ام،به هر در بازی می روم به رویم بسته می شود... . در آخر از امام تقاضا کرد درباره اش دعایی بفرماید و از خداوند بخواهد گره از کار فروبسته او بگشاید.
امام صادق (ع) به کنیزکی که آنجا بود فرمود: برو کیسه اشرفی که منصور برای ما فرستاده بیاور. کنیزک رفت و فورا کیسه اشرفی را حاضر کرد. آنگاه به مفضل بن قیس فرمود: در این کیسه چهارصد دینار است و کمکی است برای زندگی تو. مفضل بن قیس گفت: مقصودم از آنچه در حضور شما گفتم این نبود، مقصودم فقط خواهش دعا بود. امام فرمود: بسیار خوب، دعا هم می کنم. اما این نکته را به تو بگویم، هرگز سختی ها و بیچارگی های خود را برای مردم تشریح نکن، اولین اثرش این است که وانمود می شود تو در میدان زندگی زمین خورده ای و از روزگار شکست یافته ای. در نظر ها کوچک می شوی، شخصیت و احترامت از بین می رود.
منبع: کتاب داستان راستان، معلم شهید مرتضی مطهری
راهی به سوی خدا, [09.05.16 02:00]
یه روز یه لره....
ﻟﺮﻩ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﻴﺸﻪ ﻣﻴﺮﻥ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﺵ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻛﻨﻦ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺑﻪ ﺯﻧﺶ ﻣﻴﮕﻦ ﻳﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ از شوهرت ﺑﮕﻮ؛ ﻣﻴﮕﻪ: ﺭﻭﺯ ﺁﺧﺮ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﺮﻭ؛
ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﻧﺮوﻡ ﺧﺎﮐﻢ ﻏﺼﺐ ﻣﻴﺸﻪ .
ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﮐﻒ ﭘﻮﺗﻴﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺫﺭﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺧﺎﮎ ﻭﻃﻨﻢ ﭼﺴﺒﻴﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﺧﻮﻥ خودم ﻣﻴﺸﻮﻳﻢ .
ﺁﺭﻩ ﺭﻓﻴﻖ ﺟُﮏ ﻧﺒﻮﺩ؛ ﺣﻘﻴﻘﺘﻪ .
ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺮﻭﺟﺮﺩﻯ
ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﻧﻘﺎﻁ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﻭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻪ ﺯﻭﺟﻬﺎﯼ ﻫﻤﺠﻨﺲ ﻭﺍﻡ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ
ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ؛ آﻧﻮﻗﺖ ﺻﻬﯿﻮﻧﯿﺴﺘﻬﺎ ﺟُﮑﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎﻥ ﭘﺎﮎ ﻗﺰﻭﯾﻨﯽ
ﻣﯿﺴﺎﺯﻧﺪ ../
ﻣﺠﺘﻬﺪﯾﻦ ﺩﺍﻋﺶ ﻭ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺣﻼﻟﻬﺎ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭﻟﯽ
ﺗﺮﻭﺭﯾﺴﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺟُﮑﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﮑﺎﺭﻡ ﻣﯿﺴﺎﺯﻧﺪ .../
ﻭﻫﺎﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﺳﻌﻮﺩﯼ ﺯﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﺩ ﻧﮑﺎﺡ، ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻋﻘﺪ 10
ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﯿﺂﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﻏﺮﺑﯿﻬﺎ
ﻓﯿﻠﻢ ﻫﻤﺨﻮﺍﺑﯽ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻭ ﭘﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ
ﻣﻨﺘﺸﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ، ﻭﻟﯽ ﺟﻮﮐﻬﺎﯼ ﺑﯽ ﻧﺎﻣﻮﺳﯽ ﻧﺼﯿﺐ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﺎﮎ ﺷﻤﺎﻝ
ﮐﺸﻮﺭﻡ ﻣﯿﺸﻮﺩ.(رشت) /
ﮐﺸﯿﺶ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ مردم ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﭘﺎﮎ ﺷﺪﻥ مردم از گناه، ﭘﻮﻝ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺟُﮏ آﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﻧﺪ .../
ﺟﻬﺎﻧﮕﺸﺎﯾﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺭﺯﻭﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ
ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺑﮑﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻮﯾﯽ ﻧﺒﺮﺩﻧﺪ ﺣﺎﻝ ﺟُﮏ ﺑﯽ ﻓﺮﻫﻨﮕﯿﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎﻥ ﻟﺮ ﻣﯿﺴﺎﺯﻧﺪ .../
ﻭ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﻢ !!!
ﻫﺮ ﺣﺮﻓﯽ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺭﺍﺣﺘﺘﺮ ﺑﺨﻨﺪﯾﻢ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻣﻨﺘﺸﺮﺷﺎﻥ
ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ...
.
.
.
ﭘﯽ ﻧﻮﺷﺖ؛
ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﯾﻢ🌺🌺🌺
دلنوشته دی از دکتر شریعتی
دکتر شریعتی :
« کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ، آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آورتر بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !...
چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم . »
«پناه»
میبرم «به خدا»،
از عـیبی که،
«امروز» در خود می بینم،
و
«دیروز»
«دیگران را» به خاطر،
«هـمان عیـب» ملامت کرده ام.
محتاط باشیم، در «سرزنش» و «قضاوت کردن دیگران».
وقتی
نه از «دیروز او» خبر داریم و نه از "فردای خودمان"