به تعداد همه آدمها راه وجود داره برای رسیدن به خدا

داستان و مطاب حکمت آموز توی این وبلاگ گزاشته مشه

به تعداد همه آدمها راه وجود داره برای رسیدن به خدا

داستان و مطاب حکمت آموز توی این وبلاگ گزاشته مشه

۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است


همراه هر سختی آسان است

حکایت سبز

ان مع العسر یسرا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۵۲
سید محمد مهدی

آیا خدا وجود دارد؟!!


مردی صورتش به آرایشگاه رفت.


در حال کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۰۵
سید محمد مهدی


برای فرار از گناه به جبهه میروم


ماجرای شهیدی که برای فرار از جو ظلمت به سمت نور شتافت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۴۳
سید محمد مهدی


خدایا ، فقط تو

" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم، و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."

بخشی از مناجات شهید چمران

الهی و ربی من لی غیرک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۲۳
سید محمد مهدی


ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﺍﻣﺮ ﮐﻨﺪ، ﺣﺘﯽ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻫﻢ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ

حکایت سبز

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۱۴
سید محمد مهدی


چه بسیار چیزهایی که دوست ندارید ولی به صلاح شماست


گنجشک با خدا قهر بود!⭐️ 

روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت.⭐️

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۱۴
سید محمد مهدی


سفره ی دل خود را جلوی همه باز نکنیم

حکایت سبز

شکایت از روزگار :

مفضل بن قیس، سخت در فشار زندگی واقع شده بود. فقر و تنگدستی، قرض و مخارج زندگی او را آزار می داد. یک روز در محضر امام صادق (ع) لب به شکایت گشود و بیچارگی های خود را مو به مو تشریح کرد: فلان مبلغ قرض دارم، نمیدانم چه جور ادا کنم، فلان مبلغ خرج دارم و راه درآمدی ندارم، بیچاره شدم، متحیرم،  گیج شده ام،به هر در بازی می روم به رویم بسته می شود... .  در آخر از امام تقاضا کرد درباره اش دعایی بفرماید و از خداوند بخواهد گره از کار فروبسته او بگشاید. 

امام صادق (ع) به کنیزکی که آنجا بود فرمود: برو کیسه اشرفی که منصور برای ما فرستاده بیاور. کنیزک رفت و فورا کیسه اشرفی را حاضر کرد. آنگاه به مفضل بن قیس فرمود: در این کیسه چهارصد دینار است و کمکی است برای زندگی تو.  مفضل بن قیس گفت: مقصودم از آنچه در حضور شما گفتم این نبود،  مقصودم فقط خواهش دعا بود.  امام فرمود: بسیار خوب،  دعا هم می کنم. اما این نکته را به تو بگویم، هرگز سختی ها و بیچارگی های خود را برای مردم تشریح نکن، اولین اثرش این است که وانمود می شود تو در میدان زندگی زمین خورده ای و از روزگار شکست یافته ای. در نظر ها کوچک می شوی، شخصیت و احترامت از بین می رود.

 

منبع: کتاب داستان راستان،  معلم شهید مرتضی مطهری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۵۱
سید محمد مهدی

راهی به سوی خدا, [09.05.16 02:00]

یه روز یه لره....

ﻟﺮﻩ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﻴﺸﻪ ﻣﻴﺮﻥ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﺵ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻛﻨﻦ

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

ﺑﻪ ﺯﻧﺶ ﻣﻴﮕﻦ ﻳﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ از شوهرت ﺑﮕﻮ؛ ﻣﻴﮕﻪ: ﺭﻭﺯ ﺁﺧﺮ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﺮﻭ؛

ﮔﻔﺖ:

ﻣﻦ ﻧﺮوﻡ ﺧﺎﮐﻢ ﻏﺼﺐ ﻣﻴﺸﻪ .

ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﮐﻒ ﭘﻮﺗﻴﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺫﺭﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺧﺎﮎ ﻭﻃﻨﻢ ﭼﺴﺒﻴﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ

ﺑﺎ ﺧﻮﻥ خودم ﻣﻴﺸﻮﻳﻢ .


ﺁﺭﻩ ﺭﻓﻴﻖ ﺟُﮏ ﻧﺒﻮﺩ؛ ﺣﻘﻴﻘﺘﻪ .

ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺮﻭﺟﺮﺩﻯ



ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﻧﻘﺎﻁ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﻭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻪ ﺯﻭﺟﻬﺎﯼ ﻫﻤﺠﻨﺲ ﻭﺍﻡ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ

ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ؛ آﻧﻮﻗﺖ ﺻﻬﯿﻮﻧﯿﺴﺘﻬﺎ ﺟُﮑﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎﻥ ﭘﺎﮎ ﻗﺰﻭﯾﻨﯽ

ﻣﯿﺴﺎﺯﻧﺪ ../


ﻣﺠﺘﻬﺪﯾﻦ ﺩﺍﻋﺶ ﻭ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺣﻼﻟﻬﺎ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭﻟﯽ

ﺗﺮﻭﺭﯾﺴﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺟُﮑﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﮑﺎﺭﻡ ﻣﯿﺴﺎﺯﻧﺪ .../


ﻭﻫﺎﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﺳﻌﻮﺩﯼ ﺯﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﺩ ﻧﮑﺎﺡ، ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻋﻘﺪ 10

ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﯿﺂﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﻏﺮﺑﯿﻬﺎ

ﻓﯿﻠﻢ ﻫﻤﺨﻮﺍﺑﯽ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻭ ﭘﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ

ﻣﻨﺘﺸﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ، ﻭﻟﯽ ﺟﻮﮐﻬﺎﯼ ﺑﯽ ﻧﺎﻣﻮﺳﯽ ﻧﺼﯿﺐ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﺎﮎ ﺷﻤﺎﻝ

ﮐﺸﻮﺭﻡ ﻣﯿﺸﻮﺩ.(رشت) /


ﮐﺸﯿﺶ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ مردم ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﭘﺎﮎ ﺷﺪﻥ مردم از گناه، ﭘﻮﻝ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺟُﮏ آﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﻧﺪ .../


ﺟﻬﺎﻧﮕﺸﺎﯾﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺭﺯﻭﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ

ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺑﮑﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻮﯾﯽ ﻧﺒﺮﺩﻧﺪ ﺣﺎﻝ ﺟُﮏ ﺑﯽ ﻓﺮﻫﻨﮕﯿﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎﻥ ﻟﺮ ﻣﯿﺴﺎﺯﻧﺪ .../


ﻭ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﻢ !!!


ﻫﺮ ﺣﺮﻓﯽ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ

ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺭﺍﺣﺘﺘﺮ ﺑﺨﻨﺪﯾﻢ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻣﻨﺘﺸﺮﺷﺎﻥ

ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ...

.

.

.

ﭘﯽ ﻧﻮﺷﺖ؛

ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﯾﻢ🌺🌺🌺

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۰۱
سید محمد مهدی

دلنوشته دی از دکتر شریعتی

دکتر شریعتی :


« کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ، آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آورتر بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !... 


چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم . »


«پناه»

میبرم «به خدا»،


از عـیبی که،

«امروز» در خود می بینم،


و

«دیروز»

«دیگران را» به خاطر،

«هـمان عیـب» ملامت کرده ام.


محتاط باشیم، در «سرزنش» و «قضاوت کردن دیگران».


وقتی

نه از «دیروز او» خبر داریم و نه از "فردای خودمان"

سید محمد مهدی